1396-11-21 08:04
1272
0
50297
مبارز انقلابی اهل گرگان:

آشنایی با «آیت‎الله طاهری» نگذاشت در دام گروهک‎های انحرافی اول انقلاب بیفتیم/ ایمان دارم خون شهدا این نهضت را به انقلاب مهدوی متصل می‎کند

خاطرات جذاب و شنیدنی مبارز انقلابی گرگانی با لحنی محکم و تاثیر گذار نشان می دهد هنوز هم به آن باورها و فعالیتهایش ایمان دارد و معتقد است حتما خون شهدای انقلاب ثمر می دهد و این انقلاب به انقلاب مهدوی وصل خواهد شد و هر کس از قطار انقلاب پیاده شد خودش ضرر کرده است.

به گزارش گلستان ما به نقل از دانشجو سلام؛ یکی از ویژگی انقلاب اسلامی مردمی بودن آن است به طوریکه اگر در تاریخ مبارزات انقلاب و یاران امام مطالعه کوتاهی انجام دهیم در می یابیم همه زنان و مردان از معلم، طلبه، دانش اموز،دانشجو، بازاری و کسبه و کارگر. همه در بوجود امدن آن نهضت عظیم نقش داشتند و نام تک تک شان بر روی تمام شاخه های این شجره طیبه حک شده است.

از این رو برای ثبت خاطرات یکی از انقلابیون گرگانی در محل کار وی حاضر شدیم و از نزدیک پای سخنان شیرین و تاثیر گذارش نشستیم.

حاج قدرت الله اصطبار فعال اقتصادی که متولد سال ۱۳۳۸ در محله قدیمی دوشنبه ای گرگان بوده و در زمان انقلاب ۱۹ سال سن داشت به همراه ۶ تن از برادرن بزرگتر خود در فعالیتهای انقلابی نقش بسزایی داشت.

خاطرات جذاب و شنیدنی که اقای اصطبار با لحنی محکم برایمان تعریف می کند نشان می دهد هنوز هم به آن باورهای و فعالیتهایش ایمان دارد و معتقد است حتما خون شهدای انقلاب ثمر می دهد و این انقلاب به انقلاب مهدوی وصل خواهد شد و هر کس از قطار انقلاب پیاده شد خودش ضرر کرده است.

در ادامه گفتگوی ما با این مبارز انقلابی را می خوانید.

photo 2018 02 09 03 01 57

دانشجوسلام: لطفا خودتان را بیشتر معرفی کنید؟

اصطبار؛ من قدرت الله اصطبار هستم در خانوده ای پرجمعیت ۹برادر و ۴ خواهر و متدین و انقلابی به دنیا آمدم به همراه ۶ برادر بزرگترم در جریان انقلاب فعالیت داشتیم .پدرم هم فردی متدین بود و در قبل از انقلاب با وجودیکه مغازه ای کوچک داشت اهل دادن وجوهات شرعی بود و ما هم در این فضا رشد کردیم.

دانشجو سلام:اقای اصطبار فعالیتهای انقلابیتان از چه زمانی شروع شد؟

 من تقریبا از سال ۵۳ و ۵۴ به هیئت مکتب الحسین و هیئت جان نثاران که در نزدیکی منزلمان بود می رفتم و از آنجا در جریان فعالیتها های انقلابی قرار می گرفتم اما به طور رسمی از اوایل سال ۵۷ اعلامیه های امام را به هیئت خصوصا مکتب الحسین می آوردند به جریان انقلاب وصل شدیم . که اوج فعالیتها هم در ۳ یا ۴ ماه آخر بوده، البته باید گفت هیچ کس نمی دانست پیروزی انقلاب به این زودی امکان دارد و ما حنی فکرش را هم نمی کردیم که به این زودی انقلاب پیروز شود.

به هرحال اطلاعیه ها را از مسئول هیئت که اقای میرحیدری بود می گرفتیم و در بین دوستان و اقوام و اهالی منزل پخش می کردیم.

دانشجوسلام؛ اولین پایگاه انقلابی شما کجا بود؟

اولین پایگاه ما مسجد گلشن بود چون منزل ما در محله دوشنبه ای بود و مسجد گلشن به ما نزدیک بود و از آنجا با آقای رییسی و دیگران در ارتباط بودیم پایگاه دوم ما هم در خیابان خمینی (پهلوی آن زمان) بین چهار راه میدان و دربنو بود و مغازه ابزار یراق فروشی بود که البته صاحب آن مغازه بعد جزو مجاهدین خلق در امد و اعدام شد.

دانشجوسلام: نحوه فعالیتتان در آن موقع چگونه بود؟

ما اول شعار ها را از محله خودمان شروع کردیم و از همان محله دربنو شعار می دادیم و مامورها در محلات گشت زنی داشتند و ما هم وقتی ماموران را می دیدم فرار می کردیم اما بعدا کم کم شعار دهی ها بیشتر شد و مردم در خیابان جمع می شدند و شعار می دادند و پاسبانها هم دیگر به محلات کار نداشتند تا جایی که مغازه ها هم شبها باز بود و مردم در خیابان حضور داشتند.

ما وقتی در خیابانها جمع می شدیم و شعار می دادیم جوانان و مردم طوری با هم منسجم بودند که وقتی اول شهرداری ماشینهای شهربانی می آمد سریع سوتهای جوانان به صدا در می آمد و یوقت متوجه می شدیدم کل خیابان شهرداری تا فلکه مازندران فقط صدای سوت می شد و سریع در کوچه پس کوچه ها و محلات پنهان می شدیم و به اینصورت در واقع نیروهای انقلابی همدیگر را از وجود ماموران شهربانی مطلع می کردند.

دانشجو سلام: آقای اصطبار شما ۵آذر در کجا حضور داشتید؟

۵آذر روز عجیب و سختی بود آن روز من برای اولین بار شهیدی را از نزدیک دیده بودم شهید قاسم علائدین توسط ماموران رژیم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و دهانش غرق خون شد و او را سوار بر مزدای آبی رنگ کردیم و چون مسیر فلکه شهرداری بسته بود از سمت کلانتری شهید رجایی او را به بیمارستان بردند.

البته من در آن روز درمحل بیمارستان نبودم و همراه جوانان انقلابی دیگر در محل آتش نشانی بودیم که توسط جوانان انقلابی به آتش کشیده شده بود.

دانشجوسلام: شما زمان ورود امام به ایران کجا بودید؟

 در آن زمان برخی از انقلابیون از جمله حاج آقا دیانی برای استقبال از امام به تهران رفتند و حتی جزو انتظامات هم بودند اما ما به همراه بسیاری دیگر از جوانان در گرگان ماندیم و در این مدت البته اتفاقات زیادی در شهر رخ داد.

دانشجوسلام: چه اتفاقاتی دقیقا افتاد؟

در آن زمان جوانان انقلابی هر شب در محلات گشت زنی داشتند که به آنان اطلاع دادند در محله طهماسبی تعدادی پاسبان در کوچه ای باریک در محله طهماسبی پنهان شده بودند یک ماشین گشت زنی از جوانان محله دوشنبه ای از جمله شهید برات آبرودی،رجب سلیمانی و کاظم ترکه ای رفتند برای سرکشی که محل اختفای ماموران را پیدا کردند و مامورها هم وقتی آنان را دیدند به سمتشان شلیک کردند و سه نفر را به شهادت رساندند و یک نفر را هم زخمی کردند این اتفاق در ۱۸ بهمن رخ داد.

بعد مامورها از محل فرار کردند و یکی از آنان در حالی که لباس خود را درآورده بود و اسلحه هم به همراه نداشت سمت خیابان کمربندی نزدیک سیلو در قالب فردی عادی می رفت تا خود را به شهربانی برساند.

برادرهای بنده که در آن موقع با پیکانی در حال گشت بودند او را سوار می کنند و بعد او را می شناسند و به مسجد گلشن محل کمیته انقلابیون می آورند و او آنجا اعتراف می کند که سه نفر از انقلابیون از جمله شهید برات ابرودی،رجب سلیمانی و کاظم ترکه ای را شهید کرده است.

اخوی من یک ماشین ولوی ده چرخ داشت ولویش را سوار شدیم و به محله طهماسبی رفتیم وقتی وارد صحنه شدیم دیدیم سه تن از جوانان شهیدشدند و یکی هم زخمی و او برایمان توضیح داد که چطور پاسبان ها به سمتشان شلیک کردند.

دانشجوسلام: بعد که مطلع شدید چکار کردید؟

وقتی انقلابیون دیدند که چطور همرزمانشان به شهادت رسیدند خشمگین سمت مسجد گلشن آمدند و از اعضای کمیته خواستند مامور را تحویل دهند اعضای کمیته از جمله اخوی بزرگم گفتند باید از آقای رییسی اجازه بگیریم به دنبال آقای رییسی که در نزدیکی مسجد منزل داشت رفتند و وی هم به مردم گفتند که مامور را تحویل می دهد درب مسجد را باز کرد و از درب ورودی خیابان شهید رجایی پاسبان فرار کرد که مردم سر کوچه او را گرفتند و همانجا به سزای اعمالش رساندند و بعد جنازه اش را در چهار راه میدان دار زدند. این اتفاق نزدیک ۳ یا ۴ صبح بود.

فردا که مامورای شهربانی از این کار مطلع شدند برای تقویت نیروهای خود و برای اینکه از مردم زهره چشم بگیرند مغازه های خیابان خمینی را به آتش کشیدند و این اتفاق در ۱۹ بهمن اتفاق افتاد.

دیگه نزدیک ۲۱ و ۲۲ بهمن شده بودیم که امام برادری ارتش و ملت را اعلام کرد ما وقتی وارد خیابان شدیم با اینکه گفته بودند ماموران با شما کاری ندارند مردم باز هم احتیاط می کردند طرف شهربانی بروند اما کم کم مردم دیدند با وجودیکه شعار می دهند ماموران شهربانی فقط نگاه می کنند و کاری به کارشان ندارند این شد که مردم طرف کلانتری روبروی اداره مالیات جمع شدند اما با این وجود باز هم خانواده شهدا دلشان آرام نمی شد و در آن موقع درگیری بین ماموران شهربانی و مردم اتفاق افتاد و روز شلوغی بود آن روز.

دانشجو سلام: کی به سراغ ارتش رفتید؟

در آن روز ما نزدیک ۲۰ نفر بودیم که همراه با شهید روحانی فر به سمت پادگان ارتش رفتیم من شهید روحانی فر را برسر گردن گرفتم و درب ارتش را باز کردیم و وارد پادگان شدیم البته ارتش در گرگان حتی یک بار هم در مقابل مردم نایستاد و در آن زمان سرهنگ شیرازی نامی بود که می گفتند با حاج آقا طالقانی در ارتباط بود و با ما هم همکاری کرد و انقلابیون شب ۲۲ بهمن ارتش را گرفتند .

بعد برای اینکه اسلحه هایی از طریق مجاهدین خلق از ارتش بیرون رفته بود سریع جوانان انقلابی آنجا را مدیریت کردند و برادر بزرگمان مسئولیت آن را به عهده گرفت و نگذاشت یک اسلحه خارج شود و خیلی زود بر فضا مسلط شدند.

دانشجوسلام: آقای اصطبار برخی برای فریب افکار عمومی اغتشاشات اخیر را هم مانند اعتراضات مردم در سال ۵۷ می خواهند نشان دهند شما به عنوان فعال و مبارز انقلابی نظرتان چیست؟

این قیاس بسیار غلط و غیر واقعی است انقلاب مردم در سال ۵۷ بر اساس یک کنش اجتماعی و خواست عمومی بود و مردم درد دین را داشتند .

البته ابتدا اعتراضات اخیر در کشور اعتراض به گرانی ها و فساد و حقوق های نجومی و.. بود که یک نوع اعتراض به عملکرد دولت هاست نه اینکه مردم خواستار تغییر نظامشان باشند.

 بعد یک عده سوار بر این موج شدند و اغراض ضد دینی و سیاسی خود را وارد کردند..

اما به جرات می توان گفت همانطور که در سال ۸۸ با آن فتنه عظیم غلطی نتوانستند کنند و این بار هم شکست خوردند.

 مردم درسال ۵۷ اصل رژیم وابسته و بی دین را نمی خواستند و کسانی که این مقایسه غلط را انجام می دهند بسیار در اشتباهند و درد آنان چیز دیگری است چرا که بر روی انقلابی نمی شود دیگر انقلاب کرد مگر آنکه آن انقلابی را از بین ببرند.

photo 2018 02 09 03 02 17

دانشجوسلام: متاسفانه دیده شد برخی انقلابیون در این زمان چهره عوض کردند و به نوعی می توان گفت انقلابیون خسته و یا شاید پشیمانند نظر شما چیست؟

باید بگویم آن کسانی که می گویند انقلاب به اهدافش نرسیده کسانی هستند که هدفشان از همان ابتدا چنین حکومتی نبوده بسیاری از آنان که زندانی سیاسی بودند فقط دنبال این بودند که شاه برود و در همان ابتدا هم با بسیاری از آرمانها ی امام موافق نبودند و به صرف زندانی سیاسی بودن نمی توان گفت فلانی انقلابی است و در واقع به همان نحله های فکری و ریشه های اعتقادیشان بر می گردد که الان خودشان را نشان می دهند وگرنه یک انقلابی واقعی هرچند با وجود اینکه باور داریم مشکلات و کم و کاستی هایی وجود دارد هیچگاه از انقلاب خود دست نمی کشد .

دانشجوسلام: از چه زمانی با آیت الله طاهری در ارتباط بودید؟

تقریبا از روز۲۲ و ۲۳ بهمن بود که به واسطه برادر بزرگترم که با حاج آقا طاهری در ارتباط بودند با ایشان آشنا شدم و برادرم(حاج محمود) در مورد پادگان ارتش از حاج آقا مشورت می گرفت.

از آن زمان تا زمان رحلت حاج آقا در کنارشان بودیم و می توان گفت آشنایی با حاج آقا طاهری لطف بزرگی بود که خدا به ما عنایت کرد چرا که اگر با عالم انقلابی و مخلصی مانند ایشان آشنا نمی شدیم معلوم نبود سرنوشت ما چه می شد چون در زمان انقلاب جریانان و گروهک ها مانند مارهای خوش و خط و خالی بودند که می توانستند جوانان را جذب کنند و بسیاری از انقلابیون در همان زمان اسیر آنان شدند و راه را گم کردند .

اما امام آن زمان به جوانان توصیه می کردند دست از جامعه مدرسین نکشید و آیت الله طاهری به عنوان فردی که مورد تایید جامعه مدرسین بودند توانستند به ما در تشخیص راه درست کمک نمایند.

دانشجوسلام: بعد از انقلاب چه کردید؟

بلافاصله بعد از انقلاب و یکسال قبل از شروع جنگ در منطقه کردستان حاضر شدم و در درگیری با کوموله ها حضور داشتم وتا اوایل سال ۵۹ در کردستان بودم.

و از آن زمان به بعد هم در عملیاتهای گوناگون از جمله عملیات بیت المقدس و کربلای ۵ هم حضور داشتم که در کربلای ۵ جانباز شدم.

در سالهای بعد همراه با حاج آقا طاهریبودیم و هرجا که ایشان حضور داشتند همراه حاج آقا بودم.

دانشجوسلام: آقای اصطبار اگر بخواهید مقایسه ای از خودتان از زمان انقلاب و الان داشته باشید چه می گویید؟

من می توانم به جرات بگویم باور و اعتقادم به نظام اسلامی عمیقتر و بیشتر از زمان انقلاب شده و اگر در زمان جوانی به سبب محیطی که در آن به سر می بردم و برادران انقلابی که داشتم وارد صحنه مبارزات شدم اما الان با بینش و تحلیل به حقانیت راهی که انتخاب کردم پی بردم و به آن ایمان دارم.

 دانشجوسلام: کلام پایانی جنابعالی؟

کلام اخرم این است که ملت برای این انقلاب خون دادند و خون شهدا امکان ندارد پایمال شود.

از قدیم گقتند اگر خونی ریختید صدقه بدهید چون اعتقاد داشتند آه خون ریخته شده می گیرد حال چطور باور ندارند که آه خونهای ریخته شده شهدا دامن کسانی که به انقلاب ضربه می زنند را می گیرد! و مطمئن باشید این نهضت امام خمینی به انقلاب مهدوی متصل خواهد شد و هر کس خسته شد و از قطار انقلاب پیاده شد خودش ضررکرده است.

و باید بگویم امام رحمت الله بینش عمیقی داشت و انسان بزرگی بود، امام سپاه را برای حفاظت از انقلاب ایجاد کرد چرا که معتقد بود اگرسپاه نباشد مملکت پابرجا نمی ماند.

انتهای پیام/ 

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.